معراج نیوز

پایگاه خبری معراج نیوز

به بهانه چهلمین روز درگذشت آیت الله حسن زاده آملی:علامه ای که همه او را آقا جان می نامیدند

آیت الله حسن حسن زاده طبری آملی، ملقب به علامه حسن زاده آملی، فیلسوف، فقیه، عارف و منجم و مدرس دروس حوزوی اواخر سال ۱۳۰۷ در روستای ایرای لاریجان از توابع شهرستان آمل در خانواده ای مذهبی و اهل یقین به دنیا آمد. زمانی که تنها ۶ سال داشت به مکتب خانه رفت و خواندن و نوشتن را نزد یک روحانی فرا گرفت. علامه حسن زاده آملی۱۶ ساله بود که وارد حوزه علمیه شهرستان آمل شد و در سال ۱۳۲۹ برای ادامه تحصیل به تهران آمد و در مدرسه حاج ابوالفتح و مدرسه مروی نزد اساتیدی همچون مرحوم الهی قمشه ای، علامه شعرانی، علامه طباطبایی، آیت الله حاج میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی و  … به تعلیم و تربیت پرداخت، وی از سال ۱۳۴۲ به شهر قم عزیمت کرد و بعد از ورود به قم ، تدریس معارف حقه الهی و تعلیم فنون ریاضی را شروع کرد. حدود ۱۹۰ اثر از وی به جا مانده است که می توان به آثاری همچون: الهی نامه، رساله ای در علم، قرآن هرگز تحریف نشده، نهج الولایه، وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، رساله ای در تضاد و کتب بسیار دیگر اشاره کرد. این عارف حکیم و فقیه همچنین اشعاری را به زبان فارسی، عربی و طبری سروده است و در سال ۱۳۸۲ در سومین همایش چهره های ماندگار به عنوان چهره ماندگار برگزیده شد.فرزند آیت الله حسن زاده آملی درباره پدر می گوید: « آقاجان در طول شبانه روز شاید فقط ۴ ساعت می خوابید و بقیه ساعات را به مطالعه و عبادت و امور زندگی می پرداخت. البته به خانواده اهمیت بسیاری می داد و وقت مشخصی را به خانواده اختصاص می داد. اغلب در ساعات پیش از صرف غذا با اهل خانه گفتگو می کرد و با بیان روایات سعی می کرد فضایی گرم و صمیمی ایجاد کند. آقاجان احترام زیادی به مادرم قائل بود و این رفتارش برای ما درس بود. دیده بودم پدر دفترچه ای دارد که در آن امور روزانه خود را می نویسد و به آنها نمره می دهد.» شنیدن خاطره ای از علامه حسن زاده آملی با عنوان صدای زمین از زبان پسرش بسیار جذاب است. فرزند علامه حسن زاده آملی درباره این خاطره می گوید: «آن روزها ماشین کم بود و آقا جان بیشتر با اسب طی طریق می کرد. وقتی ایشان داشت از لاریجان به آب اسک می رفت، دو نفر را دید که بر سر مالکیت قطعه زمینی با هم اختلاف دارند. آنها آقا جان را که می بینند موضوع را به او تعریف کرده و اسناد و مدارکی که داشتند را نشانش می دهند و از او می خواهند که حکم دهد. آقاجان پس از شنیدن حرف های آن دو نفر، بر زمین نشسته و گوش خود را به خاک می گذارد مانند کسی که می خواهد صدایی را گوش دهد، بعد از دقایقی سر بلند کرده و به آن دو نفر می گوید:  این زمین می گوید من برای هیچ کدام از شما نیستم، بلکه شما مال من هستید. آن دو نفر مستاصل شده و از علامه راه چاره می خواهند که علامه به آنها می گوید در این زمین مسجدی بسازید که ثوابش به پدرانتان برسد و آن دو نفر به سخنان علامه گوشمی دهند و مسجد می سازند.»آقا جان تاکید داشت واجبات را ترک نکنیمدختر علامه حسن زاده آملی هم درباره پدر می گوید: «آقا جان اهل اجبار نبود، نه در تحصیل علوم و نه حتی در مسائل سلوکی. فقط از ما می خواست واجبات را ترک نکنیم. بر این مساله تاکید شدید داشت. ایشان به همه فرزندانش از سوم راهنمایی تدریس جامع المقدمات را شروع می کرد. بعد از آن هم به تدریس ادبیات می پرداخت. تاکید بسیاری داشت که تحصیل ادبیات فارسی برای طلبه دینی لازم و ضروری است، به همین دلیل کتاب های کهن فارسی مانند کلیله و دمنه و بوستان و گلستان و بخشی از مثنوی معنوی و دیوان حافظ را به طور ویژه به ما می اموخت و بعد سراغ دروس تکمیلی در سطح های بالاتر می رفت. می توانم بگویم شیرین ترین خاطره من از استاد به روزهایی بر می گردد که در حضور ایشان درس می خواندم و یاد می گرفتم، به ویژه در حوزه عرفان نظری.» وی در ادامه از دیگر خاطراتش درباره پدر تعریف می کند: « پس از فوت مادرم بارها از زبان آقا جان شنیدم که می گفت:  فکر می کردم دست من بوده که این آثار را به رشته تحریر در می آورم، ولی حالا فهمیده ام همدلی مادرتان بوده که باعث شده من این اثار را بنویسم، او برای من محیطی آرام فراهم آورد تا بتوانم ” زکات العلم نشره” را محقق سازم.»مناجات نامه ای که بارها به چاپ رسیددر میان آثار علامه حسن زاده آملی، الهی نامه را باید مناجات نامه وی نامید. این اثر شامل مناجات های پر سوز و گداز علامه حسن زاده آملی است، که برای عاشقان مناجات الهی نوشته شده است. علامه در الهی نامه از لطیف ترین احساسات خود و تجربه های درونی اش، در قالب مناجات سخن گفته است که خوانندگان را به دنیای پاک و عارفانه و سیر سلوک می برد. این کتاب اولین بار در سال ۱۳۶۲ منتشر شد و پس از آن بارها به چاپ رسید.در بخش هایی از الهی نامه آمده است:الهی، ما بیچاره ایم و تنها تو چاره ای، و ما همه هیچ کاره ایم و تنها تو کاره ای.الهی، از پای تا فرقم، در نور تو غرقم ” یا نورالسموات و الارض، انعمت فزد”الهی، شان این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است، پس یا علی یا عظیم، شان متکلم این همه کلمات شگفت لاتتناهی چون خواهد بود؟الهی، وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابمالهی، چون تو حاضری چه جویم، و چون تو ناظری چه گویم؟الهی، چگونه گویم نشناختمت که شناختمت، و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت. فرزند علامه درباره کتاب الهی نامه پدرش می گوید: « الهی نامه را باید مناجات نامه دانست، مثل صحیفه سجادیه، انسان که به کمال می رسد می بینیم بیشتر عزیزان الهی نامه دارند. در الهی نامه دریایی از معرفت و حرف نهفته است، الهی نامه صحبت ها دارد. این طور نیست که آقا جان الهی نامه را یک روزه نوشته باشد. الهی جان به لب رسید تا جام به لب رسید. این جام حقیقت قرآن است، نور ولایت است که وقتی در جان انسان پیاده می شود: چشم بینا می شود، گوش شنوا و نطق گویا می شود.