تولد در روستایی که هنوز جاده اش خاکی است
در خانواده ای روستایی و پرجمعیت از توابع بزنجان شهرستان بافت به دنیا آمد. شاهی از دوران کودکی اش می گوید: « چهار برادر و سه خواهر بودیم. من پسر سوم و فرزند پنجم خانواده هستم. برادر کوچکم علی وقتی ۲۲ سال داشت در اثر حادثه سقوط دکل حفاری در معدن سرب دنا جان خود را از دست داد. پدرم کارگر معدن منگنز و کرومیت در روستای گدارسبز بود. پدر سختی کار معدن را به خوبی می دانست به همین دلیل همه آرزویش این بود تا فرزندانش در ادارات دولتی یا کارخانه ها مشغول به کار شوند، برای همین همیشه ما را به درس خواندن تشویق می کرد.» کارآفرین موفق کرمانی حرف هایش را ادامه می دهد: « نتیجه تلاش پدر برای ادامه تحصیل ما این شد که برادر بزرگم تا دکتری ادامه تحصیل دهد و خواهر کوچک و برادر دیگرم هم مهندس شوند. البته شرایط باعث شد تا من نتوانم بیشتر از دیپلم درس بخوانم و بعد از پایان دوره دبیرستان به ناچار سربازی رفتم.»
شاهی از روستایشان می گوید:«روستایی که ما در آنجا زندگی می کردیم تیر کمان نام داشت. بیشتر اهالی روستا دامدار و کشاورز بودند. به یاد دارم تا ۱۲ سالگی روستایمان برق نداشت و ما شب ها به ناچار زیر نور زرد رنگ فانوس درس می خواندیم. البته هنوز هم جاده روستا خاکی است. در مدرسه تک کلاسه روستا تنها تا پنجم دبستان می توانستیم درس بخوانم. بعد از آن برای ادامه تحصیل ناچار شدم به مدارس شبانه روزی شهرستان بافت بروم. به یاد دارم همان روزها به دلیل واگذاری معدن به بخش خصوصی پدرم بیکار شده بود و شرایط مالی خانواده ام چندان خوب نبود. آن زمان اینگونه مدارس که هم غذای مجانی به دانش آموزان می دادند و هم جای خواب داشتند بهترین گزینه برای بچه ها بود.»
جمع کردن و فروش سنگها
به دلیل شغل پدرش از همان کودکی با واژه معدن به خوبی آشنا بود. شاهی معتقد است: کار پدر در معدن باعث شده بود تا صحبت از معدن در خانه ما صحبت غریبی نباشد. او حرف هایش را ادامه می دهد و می گوید: « یادم هست چند باری که پدرم مریض شد من مجبور شدم به جای او برای کار به معدن بروم و همین موضوع باعث شد تا اطلاعاتی درباره سنگ های کرومیت و منگنز به دست آورم.
شاهی دوره دبیرستان را تازه تمام کرده بود، تصمیم داشت هر طور شده به خانواده در تامین هزینه کمک کند. برای کار به شهرستان سیرجان رفت. جوان معدنی ایران از شروع فعالیتش در حوزه استخراج سنگ ها تعریف می کند: « مدتی از حضورم در سیرجان می گذشت به طور اتفاقی با یک نفر آشنا شدم که در حوزه معدن و سنگ های معدنی کار می کرد بعد از کمی صحبت قرار شد من دنبال تامین سنگ معدنی برای او باشم.» او حرف هایش را ادامه می دهد: « با برادرم محمود تصمیم گرفتیم به کوهها و تپه های روستای مجاور برویم و با بیل و کلنگ سنگ های معدنی که به صورت پراکنده آنجا بود را برای فروش جمع کنیم. به یاد دارم درآمد حاصل از فروش آن سنگ ها آن زمان مبلغ ۸۰۰ هزار تومان شد، که برای ما پول قابل توجهی بود. ۴۰۰ هزار تومان سهم من شد که با ۳۰۰ تومان آن یک موتور سیکلت دست دوم خریدم.»
دریافت مجوز استخراج از معدن
شاهی در ادامه از اتفاقی که باعث شد تا مدیرعامل کارخانه تولید سنگ را ببیند برایمان می گوید: « احساس می کردم فردی که سنگ ها را از من و اهالی روستا می خرد پول ناچیزی در برابر زحماتمان به ما می دهد. یک روز از راننده کامیونی که برای بردن سنگ ها آمده بود با التماس آدرس کارخانه را گرفتم. با برادرم به دیدن مدیرعامل کارخانه رفتم و گفتم که می خواهم به طور مستقیم سنگ های باکیفیت را برای فروش به کارخانه اش ببرم. مدیر کارخانه به من توضیح داد که باید مجوز قانونی برای بهره برداری از معدن را دریافت کنم. با کمک مدیر کارخانه و حضور در اداره صنعت و معدن درخواست کتبی برای مالکیت معدن را تحویل اداره صنایع و معادن دادیم. بعد از دو هفته پاسخ درخواست ما آمد و آن این بود که محدوده درخواستی ما بلوکه است و قابلیت بهره برداری ندارد.»
جواب منفی به اولین درخواست ثبت معدن به شاهی او را ناامید نکرد. مرد معدنی ایران می گوید: « باید سربازی می رفتم. در دوران سربازی مدام پیگیر وضعیت محدوده معدنی بلوکه بودم. بالاخره پیگیری هایم نتیجه داد و کارشناس خبر داد محدوده درخواستی ام آزاد شده و می توانم آن را به نام خود ثبت کنم.»
او حرف هایش را ادامه می دهد: « بالاخره صاحب یک معدن آن هم قانونی شده بودم. اما این تازه ابتدای کار بود و باید پروانه اکتشاف می گرفتم که آن هم چون سرباز بودم سخت بود و فقط در زمان مرخصی باید پیگیر کارهایش می شدم. با تلاش و پیگیری توانستم پروانه اکتشاف اولین معدنم را بگیرم و این شروع مسیری بود که انتخاب کرده بودم.»
اشتیاق سوزانی که باعث شد تا به آرزویم برسم
شاهی اگر چه اولین معدنش را به سختی به نام خود کرده بود اما قبل از پایان خدمت سربازی آن را به قیمت ۷۰ میلیون تومان به شخص دیگری فروخت.
شاهی از سختی هایی که پس از آن به سراغش آمد می گوید: « سختی های زیادی در طول این مسیر سر راهم قرار گرفت. مشکلات زندگی باعث شد تا حتی بدهکار هم شوم و برای امرار معاش با ماشین قراضه ای که داشتم به ناچار مسافر کشی می کردم. اما هیچ کدام از این ها باعث نشد تا ذره ای تردید کنم و از تلاش دست بکشم. » وی می افزاید: « در نهایت کار من معدن بود و این تنها موضوعی بود که به آن فکر می کردم. اشتیاق سوزانم به کار باعث شد هر مشکلی که در این راه برایم پیش می آمد مرا قوی تر کند.»
شاهی در ادامه از معادنی که دارد می گوید: « از سال ۱۳۹۷ به طور جدی و تخصصی کار خودم را دنبال کردم و در حال حاضر چندین معدن شامل: پوکه، گچ، منگنز، سنگ مرمریت، آهک، دولومیت، زغال سنگ و مس در مرحله بهره برداری و تولید و در شرف راه اندازی دارم. البته بهره برداری از معادن تا زمانی که به مرحله سوددهی برسند نیاز به سرمایه بسیار دارد که که بعضی از آنها را با کمک سرمایه گذار و برخی را هم با وام هایی که از وثیقه گذاشتن معادنی که ثبت کرده ام، تامین می کنم. » وی می افزاید: « در حال حاضر تعاونی “بام کویر” را راه اندازی کرده ام که اعضاء آن را دامداران محلی تشکیل می دهند این تعاونی در زمینه آبخیزداری، احیاء منابع طبیعی فعالیت می کند و شرکت “یاقوت کویر ” با سه شعبه در تهران، کرمان و بافت در جهت کار بهتر در حوزه معادن، پی جویی، اکتشاف و بهره برداری از معادن زمینه اشتغال ۵۰۰ نفر در معادن را فراهم آورده است.»
_ ” طرح جامع معدن و معدن کاری ” عنوان کتابی است که وحید شاهی مریدی ماحصل ۱۵ سال فعالیت و تجربه خود در بخش معادن را در این کتاب به رشته تحریر درآورده است. این کتاب راهنمای خوبی برای علاقمندان به معدن و معدن کاران است.
_ کتاب” سخت تر از سنگ” عنوان دومین کتاب وحید شاهی مریدی است که با کمک برادرش دکتر حمید شاهی مریدی تالیف کرده است. این کتاب که چندی پیش چاپ سوم آن رونمایی شد زندگی مرد معدنی ایران را از ابتدای تولد تا کنون بیان می کند.
More Stories
ارسال ۱۵۰۰ دستگاه بخاری و ویلچر به استانهای کم برخوردار کشور
آغاز پویش جمع آوری کمک های غیر نقدی به مردم لبنان و غزه در حرم امام خمینی ( ره)
سخنگوی سپاه پاسداران: